سعید طامه بیدگلی

خاطرات ACM (بخش دوم)

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۵۱ ب.ظ
سرانجام روز کانتست فرارسید. بنا به توافقی که با امیر کردم قرار شد سؤالایی که آماده میکنه صورت فارسی هم داشته باشه.
قرار بود ساعت هشت کانتست شروع بشه همه چیز آماده بود به غیر از حسین و سروش که وقتی از حالشون خبر گرفتیم حسین داشت تلاش میکرد خودش رو برسونه و سروش هم مشهد بود. کمی منتظر موندیم تا حسین بیاد و بعد شروع کنیم.
کانتست شروع شد یه استرس خیلی مزخرفی گرفتم که نمیدونم واسه چی بود هنوز سؤالی هم نخونده بودم که بگم شاید دلیلش سؤالهاست. یه کم گذشت و شروع کردم به حل کردن.سؤالها زیاد سخت نبودن و میشد حل کرد. قرار بود امتحان پنج ساعت باشه اما بعد از گذشت چهار ساعت با توافق جمع دیگه تمومش کردیم. الان دیگه موقع یوم‌الحساب و رسیدگی به امور بود.
اول به حساب علی رسیدگی شد، نمره‌ی دو سؤال رو گرفت و با چهل امتیاز صدرنشین گروه بود. نوبت رسیدگی به اعمال حسین رسید، نمره‌ی دو سؤال رو کامل گرفت و از سؤال سوم، دو امتیاز گرفت و الان اون با چهل و دو امتیاز صدرنشین بود. به اعمال من هم مثل بقیه رسیدگی شد و حالا من بودم که با پنجاه و چهار امتیاز صدرنشین بودم. طبق معمول و به درخواست شکمِ دوستان رفتیم ساندویچی که یه ناهار مهمونشون کنم اما من که پولی همراه نداشتم، موضوع رو با دوستان درمیان گذاشتم اما انگار صدای من در برابر صدای شکم این دو (علی نیومد) مثل صدای سوت بود در برابر صور اسرافیل. با توافق جمع قرار شد دوستان هزینه‌ی غذا رو حساب کنن و من در آینده این قرض حسنه رو جبران کنم.
یک ماه مونده بود تا مسابقه و ما باید تمرینمون رو بیشتر میکردیم اما بعد از مشخص شدن اعضای دو تیم، دیگه هیچکس واسه تمرین نیومد.
گذشت تا اینکه روز مسابقه‌ی اینترنتی فرارسید، مسابقه‌ای که تعداد سهمیه هر دانشگاه و تیم‌های انتخابی رو مشخص میکرد. اونجا بود که متوجه شدیم پنج تیم از دانشگاه یزد ثبت‌نام کردن و ما هیچ شناختی از اون سه تیم نداشتیم. نتیجه این مسابقه برای تیم دوم ما بد شد و اونا از بین پنج تیم دانشگاه پنجم شدن و شانسی برای حضور در این دوره نداشتن مگر اینکه به دانشگاه یزد پنج سهمیه میدادن که کاملن محال بود.
سهمیه‌ها هم اعلام شد و سهم دانشگاه یزد دو سهمیه بود اما با تلاش امیر این سهمیه به سه افزایش یافت. 
یه کوچولو دیگه مونده که ایشالا بعدن مینویسمش...
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۵
سعید طامه بیدگلی

نظرات  (۵)

هعی دنیا ! یادش بخیر 
انتظار داشتم از اون تلاشمون برای پیدا کردن میخ هم بگی واقعا ستودنی بود :)
پاسخ:
البته برای پیدا کردن یه چیز دیگه هم تلاش میکردیم (نه توی اون روز) که شما زحمت کشیدی از مشهد تهیه کردی.
ایشالا امسال لازم میشه.
;)

سلام

خب پس بالاخره شما نتیجه ی تلاش هاتون راگرفتید اما ...

 در بند یک ماه مونده بود تا مسابقه یه کاما (،)کم داره

پاسخ:
اما....؟

اما مربوط به جمله ی اول است که اخرش بردید یا نه؟؟؟

اما جمله ی دوم :یه کاما بین تیم ودیگه بذارید خیلی بهتر میشه.

پاسخ:
:)

مرسی الان خوب شد

سلام

برای یه کوچولو باقی مانده از خاطره تون هم باید دو سه ماه صبر کنیم!؟

پاسخ:
تلاش میکنم که مثل قبل نشه
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی