سعید طامه بیدگلی

نفس و عشق

چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ق.ظ
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است
حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حسن خلقی ز خدا می‌طلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۰
سعید طامه بیدگلی

نظرات  (۲)

سلام
حالتون خوبه؟
میشه بگین شعرش از کیه؟؟؟

پاسخ:
سلام
خیلی ممنون

شعر از حافظ هست
سلام.شعر پرمعنایی بود ...البته دوست عزیزاز بیت اخر شعر هم میشه فهمید شعر از حافظ هست....(ذره را تانبود همت عالی حافظ 
طالب چشمه خورشید درخشان نشود)
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی