طامه روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان نطنز در استان اصفهانه که گلابیهای خیلی معروفی داره که به قول یکی تمامن سهم صادراته و خوردنش که هیچ دیدنش هم واسه ما حرومه.
آران و بیدگل شهرستانی در شمال استان اصفهانه و خیلیا اسمش رو نشنیدن و معمولن کاروانسرای مرنجاب و کویر زیباش رو از شهرستان کاشان میدونن اما به خدا مال خودمونه و آران و بیدگل از کاشان جداست :-دی
ارتباط طامه و بیدگل:
همونطور که خودتون میبینین این دو از نظر جغرافیایی با هم ارتباطی ندارن اما شاید بعضی از بیدگلیها اونجا فامیل داشته باشن و بالعکس اون با توجه به طرف اول معادله، بدیهیه.
اما نامخانوادگی من:
ظاهرن یکی از اجداد من که میگن اسمش باقر بوده واسه صادرات و کار به بیدگل (ویگل قدیم) نقل مکان میکنه و بعدها براساس سیستم انتخاب نامخانوادگی، فامیل ایشون میشه طامهبیدگلی.البته بسیاری از نوادگان ایشون نامخانوادگی خودشون رو تغییر دادن حالا به هر دلیلی اما من که فکر نمیکنم به غیر از تلفظ کردنش واسه استاد که اونم چون ممکنه غیبت بخوریم و بعدن موجبات حذف رو فراهم کنه مشکل دیگهای داشته باشه.
این خاطره رو میخوام از اول مهر شروع کنم روزی که رسیدم دانشگاه و با خبر شدم که یه تیم و یه نفر ( کلن 4 نفر) دارن واسه مسابقات امسال کار میکنن سه تا شون که از دوستان قدیمی بودن و اون یکی هم الان رفته بین دوستان و البته در آیندهای نزدیک از دوستان قدیمی میشه،منم خیلی دوست داشتم واسه مسابقه کار کنم اما چون سیستمم بنده خدا داشت نفسهای آخر رو میکشید تو تابستون زیاد بهش فشار نیاوردم وگذاشتم تو حال خودش باشه و اینطوری شد که نتونستم تو دوره تمرینات تابستونی شرکت کنم،اما رفتم و به امیر(کفشدار گوهرشادی) گفتم که میخوام کار کنم اونم گفت مشکلی نداره میتونی بیای.
روز اول که وارد اتاق تمرین شدم یه اسکوربورد که رو وایت برد کشیده بودن نظرم رو جلب کرد،از دوستان پرسیدم که این چیه سریع یه سیستم در اختیارم گذاشتن و سایت usaco.org رو بهم معرفی کردن و گفتن باید این سوالها رو حل کنی این اسکوربورد هم واسه سوالهایی هست که ما حل میکنیم و اسم تو هم بهش اضافه میکنیم هر سوالی که حل کردی واسه خودت تیک بزن.
شروع کردم به حل کردن سوال اول،روز اول که فقط داشتم متن سوال رو میخوندم (آخه خیلی زبان انگلیسیم ضعیفه) دو روز هم طول کشید که فهمیدم الگوریتم سوال چیه و در روز چهارم با تلاش فراوان موفق به حل سوال شدم اما با یه نیم نگا به اسکوربورد و یه حساب سر انگشتی دیدم بچهها هفت هشتا سوال حل کردن و من تازه اولیش رو حل کردم.یه کم ناامید شدم اما گفتم مهم نیس ادامه میدم تا ببینیم آخرش چی میشه.
هر روز واسه تمرین میومدم از صبح ساعت 8 تا شب ساعت 7 ،چهار نفر بودیم که همیشه میومدیم واسه تمرین من و علی(نوروزی) و حسین (خوشبین) (اینا همون دو دوست قدیمی هستن) و سروش (فرخ نیا) .هفته اول همه میومدیم ، هفته دوم حسین کمتر میومد و از هفته سوم فقط میومد یه نگا میکرد ببینه ما هنوز زندهایم یا نه.از هفته سوم دیگه سه نفره به تمرینات ادامه میدادیم تا اینکه سروش هم یه گیمنت پیدا کرد و اونم شروع کرد به پیچوندن،تقریبن هفته پنجم بود که فقط من و علی واسه تمرین میرفتم،دیگه حل کردن سوالا واسم آسون شده بود و بطور میانگین هر سه روز یه سوال حل میکردم،همیشه از علی در مورد تیمبندی میپرسیدم اونم همیشه یه مشت دلیل میآورد و منم نمیفهمیدم چی میگه و آخرشم اعضای دو تیم رو مشخص میکرد که اونم نمیفهمیدم چی به چیه
تا اینکه یه روز از امیر در مورد تیمها پرسیدم که گفت یه کانتست از ما چهار نفر میگیره و دو نفر اول با خودش میرن تیم اول و دو نفر بعدی یه نفر دیگه رو پیدا میکنن و تیم دو رو تشکیل میدن.هفته ششم بود که سوالهای حل شدهی من با بقیه برابر بود و این خیلی بهم روحیه میداد و خستگی رو از تنم بیرون میکرد،هر روز از صبح تا شب فقط میرفتم تو این اتاق و کد میزدم،شب که از دانشگاه میومدم بیرون دیگه آدم نبودم،سر درد شدید داشتم و وقتی میرسیدم خوابگاه شام میخوردم و میخوابیدم تا صبح روز بعد،این روال تا دو ماه ادامه داشت
منتظر ادامهی این خاطره باشید...
عاشق این تیکه از ویکیپدیا در مورد علوم کامپیوترم:
عموماً مردم عامی، بین علوم رایانه و سایر امور مرتبط با رایانه که اغلب مایهای برای کسب درآمد هستند، تمایزی قایل نمیشوند و یا فکر میکنند علوم رایانه با تجربیّات روزمرهٔ آنها در کار با رایانه، مانند گشتزنی در اینترنت، انجام بازیهای رایانهای و مانند اینها، تفاوتی ندارد. حال آنکه علوم رایانه بیشتر به فهم و بررسی خصوصیاتی میپردازد که برنامهها بر پایه آنها ساخته شدهاند. و بر مبنای این فهم و درک، به ایجاد برنامههای جدید و یا بهبودی برنامههای پیشین میپردازند.
خدایا ماه رمضان را مانند المپیک هر ۴ سال یک بار آن هم در یک کشور برگزار کن!!
:)
عید همگی مبارک
برنامه نویس نوجوان و جسور آنقدر در کار خودش پشتکار به خرج مى داد که گاهى وقت ها به خاطر دستکارى زیاد در کامپیوتر دبیرستان تهدید به اخراج مى شد و بعد از ورود به دانشگاه هاروارد، طولى نیانجامید که دانست آنجا هم نمی تواند یک برنامه نویس ماورایى را ارضا کند، پس به سمت بازار کار رفت و مایکروسافت را با همکلاسى سابقش (استیو بالمر) تاسیس کرد و شبانه روز در آنجا مشغول برنامه نویسى شد و حتى هفته ها خانه نمى رفت تا مایکروسافت، مایکروسافت شد و بیل جوان به بیل گیتس معروف و موفق تبدیل شد!
سرگذشت بیل گیتس همیشه می تواند بهترین الگو براى موفقیت برنامه نویسان جوان و آماتور باشد و در نگاهى کلی تر شاید الگویى براى همه جویندگان جوان موفقیت! البته جز او، برنامه نویسان معروف دیگرى هم بودند که می توانستند در حد و اندازه هاى او به شهرت و دارایى برسند.
استیو جابز مدیرعامل Apple که بسیاری، دستاوردهاى Apple را مدیون تخیل و نوآورى او می دانند و یا چارلز سیمونى خالق نرم افزار Office که کمى جستجو در دست آوردها و دارایی هایش هر انسانی را به برنامه نویس شدن تهییج خواهد کرد!
موسسان Google معروف، لرى پیچ و سرگى برین، نیز در واقع مهم ترین کارشان برنامه نویسى هسته اصلى موتور جستجوى Google بود و آنها را نیز مى توان برنامه نویسان جسور و موفقى دانست که با پشتکار، یک پروژه دانشجویی دانشگاه استنفورد را به یک غول اینترنتى تبدیل کردند.
و البته از این دست برنامه نویسان موفق، کم نیست و جالب اینکه بسیارى از آنها همگام با موفقیت در برنامه نویسى در زمینه هاى دیگر از جمله تجارت، مدیریت، خلاقیت، فضانوردى و غیره نیز موفق ظاهر شده اند.
برنامه نویسى را می توان شغل قرن بیست و یکم نامید. شغلى که سراسر تخیل، نوآورى، ایده پردازى، تحقیق، خلاقیت و پشتکار را شامل می شود. حال، با این تعاریف، شاید دهان خیلی ها آب افتاده باشد که از همین امروز سراغ برنامه نویسى بروند تا آینده شغلى خود را حسابى تضمین کنند. اما برنامه نویسى شاید در ظاهر شیک و با کلاس باشد اما در باطن گاو نر می خواهد و مرد عمل!
قصد ندارم تازه کارها را از این شغل هراسان کنم اما با بررسى چند توضیح ساده بر ما عیان می شود که برنامه نویسى بعد از کار کردن در معدن یکى از مشکل ترین و در عین حال، پیچیده ترین مشاغل است!!
در جملات مطروحه، در می یابیم برنامه نویسى شغلى خاص و در عین حال، متفاوت از مشاغل عادى است که به صورت روزمره با آن سر و کار داریم.
یک بار در کتاب عادت های میلیون دلاری (Million Dollar Habits) برایان تریسى خواندم براى موفقیت در هر زمینه اى از صنعت گرفته تا دانش و هنر و تجارت شما باید حداقل بین 5 تا 7 سال وقت خود را به صورت برنامه ریزى شده و مستمر صرف کنید تا به حد کارشناسی (Expert) دست پیدا کنید.
با توجه به تجربیات خودم نیز، این زمان بسیار معقول و درعین حال دست یافتنى می باشد و غالب اساتید خودم نیز بعد از گذراندن حداقل این زمان به جایگاه و درآمد ایده آل خود دست پیدا کرده اند.
متاسفانه، معمولاً افراد در مواجه با علوم کامپیوتر و علی الخصوص برنامه نویسى بسیار عجول هستند و شاید رونق کتاب هاى آموزشى تحت عنوان هاى آموزش برنامه نویسى در 24 ساعت و غیره از همین جا نشات گرفته است. پتر نورویج یکى از مدرسان معروف علوم کامپیوتر در همین مورد، جملات معروفى دارد:
براى اینکه ما بتوانیم یک برنامه نویس موفق شویم و به درآمد بالا دست پیدا کنیم، باید بدانیم که با خواندن چند کتاب و مقایسه و بررسى چند نمونه کد نمی شود ظرف چند ماه به یک برنامه نویس موفق که درآمد خوبى هم دارد و صاحب شغل و پست مطمئن در شرکت در خوری هم هست تبدیل شد.
یک برنامه نویس موفق همیشه باید خود را عقب بداند و در کسب تجربیات دیگران و تکنیک هاى روز کوشا باشد. از زبان و به نقل قول بسیارى از برنامه نویسان حرفه اى شنیده و خوانده ام که به روزترین و سریع ترین دانش و کسب و کار دنیا برنامه نویسى است. پس یک برنامه نویس موفق هیچ گاه نباید به داشته هاى هر چند پر بارش قره شود و از تکاپوى روزانه باز ایستد.
یک مشکل دیگر که غالباً برنامه نویسان نوجوان و یا کم تجربه تر را درگیر می کند، این است که آنها بعد از اینکه در توسعه یک نرم افزار، وب سایت و غیره به خطایی برخورد کردند، پس از چند بار تلاش و کوشش از کوره در می روند و عطاى موفقیت را به لقایش می بخشند و کلاً یا پروژه را بی خیال می شوند یا در صورت امکان، بخش مورد نظر را از پروژه حذف می کنند و غالباً فکر می کنند گذاشتن زمان هاى بسیار براى حل یک مشکل اتلاف وقت است، در صورتی که به نظر من نتیجه شکست تا همیشه در ذهن شما خواهد ماند و در روند و زمان کلى انجام پروژه باز هم تاثیر خود را خواهد گذاشت.
نکته عملى اینکه یک برنامه نویس براى موفقیت باید حداقل روزانه بیش از یک ساعت از وقت خود را در وب براى جستجو در مورد تازه هاى زمینه تخصصى خود صرف کند.
یک فرق نامحسوس دیگر که بین برنامه نویسى حرفه اى و موفق با شکست خوردگان این راه وجود دارد این است که دسته موفق معمولاً از خلاقیت و نوآورى زیادى در کارشان استفاده می کنند و این در حالى است که دسته دیگر با آنکه شاید از بار دانش بیشترى نیز برخوردار باشند، اما به دلیل نداشتن تفکر خلاقانه هیچ وقت نمی توانند نمونه محصولات جدیدتر، متنوع تر و با کیفیت ترى خلق کنند.
بسیارى از برنامه نویسان از حل مسائل الگوریتم و ریاضیات گریزانند و احساس می کنند حل مسائل ریاضى و الگوریتم هیچ کمکى به پیشرفت و کسب درآمد بیشتر آنها در آینده نخواهد کرد اما نباید فراموش کنیم که یکى از مهم ترین صفات یک برنامه نویس موفق توانایى او در حل مسئله می باشد و در واقع، اگر برنامه نویسى از حل مسائل گریزان باشد، عملاً نمی توان نام برنامه نویس بر او گذاشت.
البته براى فرا گرفتن تمامى این تکنیک ها یک کلید اصلى و ساده وجود دارد و آن چیزى نیست جز علاقه! اگر سعى کنید با علاقه کد بنویسید، مطمئن باشید هیچ گاه دغدغه سختی هاى بالا را نخواهید داشت. به برنامه نویسیعلاقه داشته باشید. اطمینان حاصل کنید که آن قدر از برنامه نویسی لذت می برید که حاضر باشید 10 سال از عمرتان را صرفش کنید.
در پایان، می توان گفت علیرغم اینکه برنامه نویسى یک شغل پر درآمد، خلاقانه، پر تنوع و باثباتى است اما نباید فراموش کرد در این عرصه تنها کسانى موفق هستند که تکنیک هاى مطروحه را خوب کسب کرده و به کار گیرند و الباقى متاسفانه در کمال صرف هزینه هاى مالى و زمانى بسیار باید به داشتن شغل هاى نامربوط و غیر مستقیم و یا پست هاى پایین تر بسنده کنند.
منبع خبر: tebyan.net
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعتِ خویش !
که مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
کوک کن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
کوک کن ساعتِ خویش !
که سحرگاه کسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
کوک کن ساعتِ خویش !
ماکیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
کوک کن ساعتِ خویش !
که در این شهر، دگر مستی نیست
که تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست
و سـحر نـزدیک است
سلام به همه دوستای عزیز
از امروز میخوام به بلاگ برسم نمیدونم چقدر میتونم تو این زمینه موفق باشم خودم که فکر میکنم اصلن نمیتونم :D اما امیدوارم با کمک شما بتونم از پسش بر بیام
امروز تمام اشتراکهام توی همهی شبکه های اجتماعی رو غیر فعال کردم و امیدوارم که وسوسه نشم که برم طرفشون